جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سریر: (تعداد کل: 6)
سریر
[سَ / سِ] (اِ) سرویسه است که قوس و قزح باشد (برهان) قوس و قزح و آن را سدکیس و سرویسه نیز خوانند (جهانگیری) آزفنداک آژفنداک تیرآژه.
سریر
[سَ] (ع اِ) اورنگ و تخت (برهان) تخت پادشاه (جهانگیری) تخت و اورنگ و سریر فعیل به معنی مفعول است مشتق از سَر به معنی بریدن است پس به اعتبار بریدن و تراشیدن چوب تخت را سریر گویند (غیاث اللغات) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) ج، اَسِرَّه،...
سریر
[سَ] (اِخ) دهانه جویی است نزدیک جار که کشتی های حبشه که به مدینه آیند آنجا لنگر کنند (منتهی الارب) (آنندراج).
سریر
[سَ] (اِخ) موضعی است به دیار بنی دارم و بنی کنانه (آنندراج) (منتهی الارب) جایگاهی در دیار بنی دارم در یمامه (از معجم البلدان).
سریر
[سَ] (اِخ) نام ولایتی است و جایی نیز هست که غار کیخسرو آنجاست (برهان) نام قلعه ای است که در آنجا تخت و جام کیخسرو بوده و اسکندر بدانجا رفته پادشاه آنجا را سریری گفتندی، اگر بمناسبت تخت است سریر عربی است و فارسی نیست (آنندراج) (انجمن آرا) رجوع به...