جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سرهنگ: (تعداد کل: 3)
سرهنگ
[سَ هَ] (اِ مرکب) مبارز (برهان) پهلوان و مبارز (آنندراج) پهلوان (غیاث) : و این بوالعریان مردی عیار بود از سیستان و از سرهنگ شماران بود و غوغا یار او بود (تاریخ سیستان) عمرولیث نزدیک سرهنگان خراسان جمازه و نامه فرستاد که بطلب او روید (تاریخ سیستان) دهر با ما...
سرهنگ
[سَ هَ] (اِخ) دهی از دهستان دیمچه بخش کتوند شهرستان شوشتر دارای 100 تن سکنه آب آن از چاه محصول آن غلات (از ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6.
سرهنگ
[سَ هَ] (اِخ) دهی از دهستان نسر بالا رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه دارای 338 تن سکنه آب آن از قنات محصول آن ( غلات، بنشن و زعفران است (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9.