جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زیتون: (تعداد کل: 5)
زیتون
[زَ] (ع اِ) درخت زیت (منتهی الارب) نام درختی که روغن وی معمول اطباست (بهار عجم) (آنندراج) زیتون بن درختی همیشه سبز و از محصولات گرمسیری و میوهء آن زیتون و در منجیل و رودبار گیلان بسیار فراوان است (ناظم الاطباء) درختی است جلیل القدر و بسیارسود و پربقا و...
زیتون
[ ] (اِخ) یا زیتون اکبر مصحف زینون است رجوع به زینون و زنون شود (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زیتون
[زَ] (اِخ) شهری است به چین (منتهی الارب) (آنندراج) بندری در چین شرقی بر ساحل دریای چین مقابل جزیرهء فرمز (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) زیتون (به همان لفظ میوهء معروف) در نزد مؤلفین عرب و ایرانی در قرون وسطی نام شهر امروزی چانگ چئو( 1) بوده است که بندری است...
زیتون
نزهه القلوب چ گای لیسترانج ج 3 ) « زیتون و سرندیب از اقلیم اول است » : [ ] (اِخ) حمدالله مستوفی در ذیل چند ولایت هند آرد ( ص 262.
زیتون
Zeitoun (2) - Maliaque - ( [زِ] (اِخ)( 1) خلیجی به دریای اژه در قدیم خلیج مالیاک( 2) (از لاروس) ( 1.