جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زمین: (تعداد کل: 4)
زمین
یا » که بمعنی سردی است و « زم » [زَ] (اِ) ترجمهء ارض، در زمی گذشت (آنندراج) بمعنی معروف است و این مرکب است به لفظ نسبت، چنانکه در سیمین و زرین چون جوهر ارض سرد است، لهذا به این اسم مسمی گردید گاهی نون حذف کرده زمی «...
زمین
[زَ] (ع ص) برجای مانده (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ج، زَمنی (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) کسی که پای او شل شود و از جای خود حرکت نتواند کرد او را زَمِن نیز گویند مأخوذ از زمانت (غیاث).
زمین
[زُ مَ] (ع اِ) اندک وقت و گاهی به تراخی اراده کنند (منتهی الارب) (آنندراج) مصغر زمان، اندک وقت و وقت کمی: لقیته ذات الزمین؛ یعنی دیدار کردم او را در یک زمانی پیش از این (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).