جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه درواز: (تعداد کل: 4)
درواز
[دَرْ] (اِ مرکب) در بزرگ و باب در شهر و قلعه و جز آن در صورتی که همیشه باز و مفتوح باشد (ناظم الاطباء) : درواز( 1) و ( دریواز( 2) فروگشت و برآمد بیمست که یک بار فرودآید دیواررودکی || چهارسوی بازار (ناظم الاطباء) ( 1) - ن ل:...
درواز
[دَرْ] (اِ) سؤال به کف (ناظم الاطباء) دریوزه || کوچه گردی گدایان (ناظم الاطباء) و رجوع به درویزه شود.
درواز
را « بوی جوی مولیان آید همی » [دَرْ] (اِخ) از آبادیهای هرات که نصربن احمد سامانی سالی در آنجا مقیم بوده و رودکی قصیدهء در آنجا سراییده است : امیر [ نصربن احمد ] با آن لشکر بدان دو پاره دیه درآمد که او را غوره و درواز خوانند...
درواز
[دَرْ] (اِخ) دهی است از دهستان قلقل رود بخش شهرستان تویسرکان واقع در 15 هزارگزی جنوب شهر تویسرکان و 4 هزارگزی شمال حمیل آباد، با 373 تن سکنه آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو از طریق حمیل آباد است (از فرهنگ جغرافیایی ایران ( ج 5.