جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه درنگ: (تعداد کل: 3)
درنگ
[دِ رَ] (اِ)( 1) تأخیر (برهان) (جهانگیری) (لغت محلی شوشتر، خطی) دیرکرد ضد عجله مقابل شتاب کسی که به شغلی مشغول باشد و دیرگه به آن کار ماند (اوبهی) دیری و تأخیر (ناظم الاطباء) کندی آهستگی فرصت (غیاث) بطوء (دهار) آرامی مماطله اهمال امروز و فردا کردن اناء اناه (دهار)...
درنگ
[دَ رَ / دِ رَ] (اِ صوت) صدایی باشد که از نواختن ناقوس و تار ساز و شکستن چینی و آبگینه و امثال آن برآید (برهان) (جهانگیری) آواز تار و طنبور و نقاره و صدای گرز و شمشیر، و آن تبدیل ترنگ است (آنندراج) لغتی است در جرنگ که صدای...
درنگ
[دَ رَ] (اِخ) (کوه) رشته کوه ساحلی فارس در جنوب ایران بین دلتای رود مند و بندر کنگان طرفی از آن که محاذی خلیج فارس است بسیار پر شیب است مرتفع ترین قلهء آن 1243 متر ارتفاع دارد (از دائره المعارف فارسی) بحرالظلمه (یادداشت مرحوم دهخدا).