جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دخال: (تعداد کل: 3)
دخال
[دِ] (ع مص) شتر آب خورده را میان دو شتر تشنه در آوردن در آبخور تا بخورد قدری که نخورده باشد (آنندراج ||) درآمدن بعضی مفاصل در بعض (اقرب الموارد) (آنندراج (||) اِ) نیت قصد: دخال الرجل؛ نیت مرد و نهانی او (آنندراج).
دخال
[دِ / دُ] (ع اِ) گیسوهای اسب (منتهی الارب).
دخال
[دَخْ خا] (ع ص) آنکه بسیار در کارهای دیگران درآید (یادداشت مؤلف) که در کارها دخل و تصرف کند - دخال الاذن؛ هزارپا (ذخیرهء خوارزمشاهی) گوش خزک گوش خز گوش خیه.