جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه حلا: (تعداد کل: 3)

حلا

[حَ] (ع اِ) تبخاله. (منتهی الارب). دانه ها و بثوراتی که هنگام تب کردن آدمی بر لبان وی ظاهر میگردد. (از اقرب الموارد).

حلا

[حَ] (ع اِ) دواها که آنرا به آب سایند. (آنندراج).

حلا

[حَلْءْ] (ع مص) بتازیانه زدن. (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی). || بر زمین افکندن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || پوست بازکردن. (تاج المصادر بیهقی). دانه و تبخاله درآوردن هنگام تب. (از اقرب الموارد). دور کردن چرک و بازکردن پوست تنگ بالای آن. (منتهی الارب). || دادن و عطا کردن. ||...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.