جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه حال: (تعداد کل: 4)

حال

(ع اِ)(1) کیفیت. چگونگی. وضع. هیأت. گونه. شکل. جهت. بثّ. دُبّه. دُبّ. حالت. طبق. هِبّه. اهجوره. اهجیراء. اِهجیری. هجیر. هجّیره. هجّیری. طِبْء. شأن. بال. دأب. قِندِد. قِندید. اهلوب. طبع. فتن. بلوله. (منتهی الارب). بُلُله. خلد. (منتهی الارب) (دهار). عوف. (منتهی الارب). امر. حُطّه. سِرب. کل. کُلل. دین. مُهَیدیه. قصّه. مَرِن....

حال

(ع اِ) جِ حالت. (منتهی الارب).

حال

(اِخ) شهری است در یمن از سرزمینهای ازد و بارق و یَشکُر. ابومنهال عبیده بن منهال گوید: چون اسلام به این سرزمین رسید یشکرها پیش دستی کردند و بارق ها سستی نمودند. و آنان خویشاوند یشکر بودند و نام یشکر والان است، و در کتاب الرده آمده: حال از مخلاف...

حال

[حال ل] (ع ص) نعت فاعلی از حلول. آنکه جای گیرد. آنکه حلول کند. گنجنده. مظروف. آنچه در محل جای گرفته. مقابل محل. || نازل. فرودآینده. (منتهی الارب). ج، حُلول، حُلاّل، حُلَّل. وقت برسیده. سررسیده. سرآمده. منقضی شده : دین حال؛ وام سررسیده. موعد ادا رسیده (فقه). خلاف مؤَجّل. ||...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.