جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حاضرجوابی: (تعداد کل: 1)
حاضرجوابی
[ضِ جَ] (حامص مرکب)بدون اندیشه جواب دادن. زود پاسخ دادن. بدون اندیشه پاسخ دادن. چگونگی و حالت حاضرجواب : و ابوالاسود معروف است به حاضرجوابی. (تفسیر ابوالفتوح رازی).
بیاران گفت کز خاکی و آبی
ندیدم کس بدین حاضرجوابی.نظامی.
بیاران گفت کز خاکی و آبی
ندیدم کس بدین حاضرجوابی.نظامی.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.