جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جوراب: (تعداد کل: 3)
جوراب
(اِ)(1) پای تابه ای که از نخ های پنبه ای یا پشمی یا ابریشمی بافند و پاها را بدان پوشانند. (حاشیهء برهان چ معین) :
دل خسته از عشق بی تاب شد
ز دردش مشبک چو جوراب شد.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
- جوراب باف؛ بافندهء جوراب.
- جوراب بافی؛ شغل و عمل جوراب...
دل خسته از عشق بی تاب شد
ز دردش مشبک چو جوراب شد.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
- جوراب باف؛ بافندهء جوراب.
- جوراب بافی؛ شغل و عمل جوراب...
جوراب
(اِخ) دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل دارای 1040 تن سکنه. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات، حبوبات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
جوراب
(اِخ) دهی است جزو دهستان ارنگهء بخش کرج شهرستان تهران دارای 255 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود.