جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جهانتاب: (تعداد کل: 1)
جهانتاب
[جَ] (نف مرکب) جهان تابنده. نوردهنده بجهان. فروغ بخشنده :
مگْزین در دونان چو بود صدر قناعت
منگر مه نخشب چو بود ماه جهانتاب.
خاقانی.
چو در آب جام جهانتاب دید
ز یک شربتش خلق سیراب دید.نظامی.
|| کنایه از خورشید. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) :
نیای خویشتن را دید در خواب
که گفت ای تازه خورشید جهانتاب.نظامی.
||...
مگْزین در دونان چو بود صدر قناعت
منگر مه نخشب چو بود ماه جهانتاب.
خاقانی.
چو در آب جام جهانتاب دید
ز یک شربتش خلق سیراب دید.نظامی.
|| کنایه از خورشید. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) :
نیای خویشتن را دید در خواب
که گفت ای تازه خورشید جهانتاب.نظامی.
||...