جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جنگ: (تعداد کل: 3)
جنگ
[جُ] (اِ) شتری که هنوز او را بزیر بار نکشیده باشند. || کشتی و جهاز بزرگ. (برهان). سفینه. (فرهنگ فارسی معین). چُنگ. || بیاض بزرگ (برهان). دفتری که در آن اشعار و مطالب دیگر نویسند. سفینه. (فرهنگ فارسی معین). کتابی که در آن برخی اشعار شعرای مختلف بی نظم و...
جنگ
[جَ] (اِ) جدال و قتال. (برهان). کارزار. ستیزه. نبرد. (ناظم الاطباء). ناورد. پیکار. غزوه. حرب. رزم. هیجاء، و با لفظ کردن و آوردن و پیوستن و افتادن و داشتن مستعمل میشود. (آنندراج از بهار عجم) :
ولیکن چو در جنگ خواری بود
گه آشتی بردباری بود.فردوسی.
چنین بود تا بود گردون سپهر
گهی جنگ...
ولیکن چو در جنگ خواری بود
گه آشتی بردباری بود.فردوسی.
چنین بود تا بود گردون سپهر
گهی جنگ...
جنگ
[جُ] (اِخ) دهی از دهستان چولائی خانهء بخش حومهء شهرستان مشهد واقع در 2هزاروپانصدگزی باختر مالرو عمومی مشهد به کلات. موقع جغرافیایی آن دره و هوای آن سردسیری. سکنهء آن 53 تن. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).