جنگ
[جُ] (اِ) شتری که هنوز او را بزیر بار نکشیده باشند. || کشتی و جهاز بزرگ. (برهان). سفینه. (فرهنگ فارسی معین). چُنگ. || بیاض بزرگ (برهان). دفتری که در آن اشعار و مطالب دیگر نویسند. سفینه. (فرهنگ فارسی معین). کتابی که در آن برخی اشعار شعرای مختلف بی نظم و ترتیب گرد شده باشد، و این کلمه هندی است و همان است که ابن بطوطه جُنْق میگوید. در ایران دیوان غزل یک شاعر را سفینه میگفته اند سپس جنگ هندی را که نیز بمعنی سفینه است برای دیوان اشعار گزیدهء چندین شاعر بکار برده اند. (یادداشت مؤلف).