جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ثنی: (تعداد کل: 5)
ثنی
[ثَ نی ی] (ع اِ) شتر نر شش ساله. ماده شتر پنج ساله بششم درآمده. اسب، گوسپند و بز و گاو سه ساله. ج، ثنیان و ثناء. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بر وزن کریم کسی را نامند که چهار دندان واقع شده در جلو دهان او افتاده باشد. و...
ثنی
[ثَ] (ع اِ) دو تاه. ج، اَثناء.
ثنی
[ثَ نْیْ] (ع مص) بازداشتن از حاجت. || واگردانیدن. || دوم شدن دیگری را. || دو تا کردن . ورمالیدن. || دو تا شدن. || کاری که دوباره کرده شود. || دوبار شیار کردن زمین را. || سه ساله شدن چهارپای. || عقال بستن شتر را.
ثنی
[ثِنْیْ] (ع اِ) یک تاه از تاهها. ج، اَثناء. || کار دوباره: لاثنی فی الصدقه. || گشت کوه و وادی. || نوردِ نامه. || دوم. || روز دوشنبه. || بچهء دوم. || ناقه و زنی که بار دویم بزاید. || مهتر دوم از مهتری. || پاسی و پاره ای از...
ثنی
[ثِ نی ی] (اِخ) نام محلی است در جزیره نزدیک بشر در مشرق رصافه. || محلی است نزدیک ادم نزدیک ذی قار و در آنجا آثار قدیم موجود است.