جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه تصدیع: (تعداد کل: 1)

تصدیع

[تَ] (ع مص) پراکنده کردن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). جداجدا کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || شکافتن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (از اقرب الموارد). || دردسر رسانیدن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دردسر دادن. (دهار) (آنندراج) (غیاث اللغات)....
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.