جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تحسین: (تعداد کل: 7)
تحسین
[تَ] (ع مص) نیکو کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). آراستن و نیکو کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به نیکویی نسبت دادن کسی را. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). تعریف و تمجید و پسندگی و آفرین. (ناظم الاطباء). نیکو شمردن و تعریف کردن... با لفظ...
تحسین
[تَ] (ع اِ) ج، تحاسین. نیکویی. (از قطر المحیط) (اقرب الموارد). نیکویی و زیبائی. (ناظم الاطباء).
تحسین
[تَ] (اِخ) نام وی عبدالعظیم و از شعرای لاهور و از شاگردان شاه فقیرالله آفرین بوده. از اوست:
تحسین، بهار آن گل خورشیدرو ببین
تا وانشد نقاب رخ او سحر نشد.
(از صبح گلشن).
تحسین، بهار آن گل خورشیدرو ببین
تا وانشد نقاب رخ او سحر نشد.
(از صبح گلشن).
تحسین
[تَ] (اِخ) پانی پتی حافظ قرآن قاضی عبدالرحمن و از اولاد قاضی ثناءالله پانی پتی بود. وی در شاه جهان آباد هند به تحصیل پرداخت و مردی درستکار و پاکدامن بود و شاعری را نزد اسداللهخان غالب دهلوی آموخت و در سال 1294 ه . ق. به بیماری ذات الریه...
تحسین
[تَ] (اِخ) (خواجه حسن... افندی) از دانشمندان متأخر عثمانی و جامع علوم معقول و منقول بود. وی به زبانهای شرق و غرب و فنون جدید نیز آشنایی داشت. در یکی از قرای آلبانی به دنیا آمد و برای تحصیل زبانها و فنون از طرف رشیدپاشا به پاریس رفت و در...
تحسین
[تَ] (اِخ) عبدالعلی کشمیری. دخترزادهء میرزا داراب جویاست. وی در زمرهء ملازمان نواب برهان الملک سعادت خان بود و در لکهنو درگذشت. از اوست:
این شیوه که نامش آشنایی است
در مذهب ما سر جدایی است
در پرده برنگ شمع فانوس
کار تو همیشه خودنمایی است
تحسین ز غمت هلاک گردید
من بعد تخلصش فدایی است.
(از...
این شیوه که نامش آشنایی است
در مذهب ما سر جدایی است
در پرده برنگ شمع فانوس
کار تو همیشه خودنمایی است
تحسین ز غمت هلاک گردید
من بعد تخلصش فدایی است.
(از...