جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه بسطام: (تعداد کل: 20)

بسطام

[بَ / بِ] (اِخ)(1) نام شخصی. (ناظم الاطباء). نام مردیست. (مؤید الفضلاء). وسطام، وستام، وستان، معرب گستهم(2) خال یعنی دایی خسروپرویز و برادر بندوی است :و او [ اپرویز ] را دو خال بودند یک بندویه نام بود و دیگری بسطام نام. (فارسنامهء ابن البلخی ص100). رجوع به حبیب السیر...

بسطام

[بَ] (اِخ) مولی صفوان بن امیه بود. و نام وی نسطاس نیز روایت شده. رجوع به الاصابه ج 1 ص 154 و نسطاس شود.

بسطام

[بَ] (اِخ) طایفه ای از عشیرهء حسنوند ایل کرد پشتکوه. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص63).

بسطام

[بَ] (اِخ) ابن الجایتو. یکی از چهار پسر اولجایتو و در سن دوازده سالگی در موضع چمخال نزدیک بیستون در راه بغداد درگذشت. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص27 و ذیل جامع التواریخ رشیدی ص70 شود.

بسطام

[بَ] (اِخ)(1) ابن قیس (مقتول بحدود 10 ه . ق. / 612 م.) ابوصهبا بسطام بن قیس بن مسعود شیبانی بکری بزرگ شیبان و از مشهورترین سوارکاران عرب در جاهلیت بود چنانکه به سوارکاری وی مثل میزدند. او اسلام را درک کرد ولی اسلام نیاورد و عاصم بن خلیفهء ضبی...

بسطام

[بِ] (اِخ) ابن مصقله (83 ه . ق. / 702 م.) ابن هبیره الشیبانی. یکی از امرا و سرداران دلاور اسلام بود که بر ری فرمانروایی داشت. هنگام قیام ابن اشعث بسطام بر او وارد شد تا وی را یاری دهد چون ابن اشعث در دیر جماجم با حجاج می...

بسطام

[بَ] (اِخ) ابوالحسن محمد. رجوع به بسطام (پدر) شود.

بسطام

[بَ] (اِخ) ابوالعباس احمدبن محمد بن بسطام. رجوع به بسطام (پدر) شود.

بسطام

[بَ] (اِخ) ابوالقاسم علی. رجوع به بسطام (پدر) شود.

بسطام

[بَ] (اِخ) عبدالجلیل رازی گوید: پدر ابوجعفربن بسطام و ابوعلی بن بسطام دبیران درگاه (اسماعیلیان مصر) است. چون ابوالفضل و پسران بسطام و بوسهل نوبختی و قرابات او و پسران سنگلائی همه رافضی بودند یا ملحد و همه مستولی بودند بر خلیفه، و جهان در تصرف ایشان بود. (النقض ص55)....

بسطام

[بَ] (اِخ) جاگیر، امیر. یکی از حکام آذربایجان بوده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 جزء 3 ص561 شود.

بسطام

[بَ] (اِخ) شوذب. رجوع به بسطام شکری شود.

بسطام

[بَ] (اِخ) یشکری معروف به شوذب (101 ه . ق. / 720 م.) وی در روزگار عمر بن عبدالعزیز در محلی نزدیک کوفه خروج کرد. نامش جوخا بود و هشتاد تن همراه داشت. عمر بن عبدالعزیز در جنگ با وی مسامحه کرد تا درگذشت و پس از وی یزیدبن عبدالملک...

بسطام

[بِ / بَ / بُ](1) (اِخ) نام شهریست و باین معنی بفتح هم آمده است. در آن شهر کسی را درد چشم و عشق عارض نشود و اگر عاشق وارد آن شهر گردد از عشق تسلی یابد. (منتهی الارب) (آنندراج). نام شهریست که مولد حضرت بایزید است. (از غیاث). نام...

بسطام

[بَ] (اِخ) دهی از دهستان پنجکرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، کوهستانی سردسیر با 180 تن سکنه. آب از چشمه و محصول آنجا غلات، ارزن و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).

بسطام

[بَ] (اِخ) دهی است از دهستان چایپاره بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی در 6 هزارگزی باختر قره ضیاءالدین و 2 هزارگزی باختر شوسهء خوی به قره ضیاءالدین دره و کنار آقاچای قرار دارد. هوایش معتدل با 428 تن سکنه. آب از آغ چای. محصول آنجا غلات، حبوب و شغل مردمش...

بسطام

[بَ] (اِخ) ده مخروبه ای از دهستان خورخورده بخش دیواندره شهرستان سنندج که در 70 هزارگزی باختر دیوان دره و 10هزارگزی مرز ایران و عراق در پیشرفتگی دره شیلر واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

بسطام

[بَ] (اِخ) (دروازهء...) یکی از پنج دروازهء شهر استرآباد که در مشرق شهر قرار دارد. رجوع به سفرنامهء مازندران و استرآباد رابینو چ 1336 ه . ش. بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص104 شود.

بسطام

[بَ] (اِخ) (جامع...) مؤلف مرآت البلدان آرد: مسجدیست قدیمی و در گنبد شبستان مسجد تاریخی است که از آن چنین مفهوم میشود که در عهد شاه خدابنده این مسجد را مرمت و تعمیر کرده اند. تاریخ تعمیر هفتصد و هفت هجری است. رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص98 شود....

بسطام

[بَ] (اِخ) رجوع به طاق بستان و مجمل التواریخ و القصص ص79 شود.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.