جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برطله: (تعداد کل: 4)
برطله
[ ] (اِخ) لقب ابوالحسن علی. رجوع به تاریخ قم ص 230 شود.
برطله
[بُ طُلْ لَ] (ع اِ) سایبان تنگ غیرفراخ. (منتهی الارب). سایبان تابستانی، و کلمه نبطی است که در عربی بکار رفته است. (از ذیل اقرب الموارد از لسان).
برطله
[بُ طَ لَ] (ع اِ) کلاه. (غیاث اللغات از قاموس). کلاه قرمز :
زن مکرر کرد کای با برطله(1)
کیست بر پشتت فروخفته هله؟مولوی.
و رجوع به برطل شود.
(1) - ن ل: بیحوصله، و در آن صورت شاهد اینجا نیست.
زن مکرر کرد کای با برطله(1)
کیست بر پشتت فروخفته هله؟مولوی.
و رجوع به برطل شود.
(1) - ن ل: بیحوصله، و در آن صورت شاهد اینجا نیست.
برطله
[بَ طَ لَ] (ع مص) رشوت دادن کسی را. || سنگ برطیل نهادن در زه حوض. (منتهی الارب).