جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه باغستان: (تعداد کل: 6)
باغستان
(1) [غِ] (اِ مرکب) جایی که باغ بود. جایی که باغات بسیار در آن بود. (ناظم الاطباء) :
سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
ور درهمه باغستان سروی نبود شاید.
سعدی (بدایع).
|| رز. (یادداشت مؤلف)(2). و در تداول مردم قزوین، رزستان. موستان. موزارها. تاکستان.
(1) - از باغ + پساوند ستان.
(2) - Vignoble.
سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
ور درهمه باغستان سروی نبود شاید.
سعدی (بدایع).
|| رز. (یادداشت مؤلف)(2). و در تداول مردم قزوین، رزستان. موستان. موزارها. تاکستان.
(1) - از باغ + پساوند ستان.
(2) - Vignoble.
باغستان
[غِ] (اِخ) قریهء بیستون را بدین اسم گفته اند. (یادداشت مؤلف). بغستان. و رجوع به بغستان شود و بیستون.
باغستان
[غِ] (اِخ) قریه ای است چهار فرسنگی میانهء شمال و مغرب فین. (فارسنامهء ناصری). دهی است از دهستان فین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 85 هزارگزی شمال باختری بندرعباس بر سر راه مالرو فین به گهره واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر با 387 تن سکنه و...
باغستان
[غِ] (اِخ) دهی است از دهستان خانکوک بخش حومهء شهرستان فردوس که در 12 هزارگزی شمال فردوس بر سر راه شوسهء عمومی گناباد به فردوس در جلگه واقع است. ناحیه ای است با آب و هوای معتدل و 221 تن سکنه. آب آنجا از قنات و رودخانه تأمین میشود. و...
باغستان
[غِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان حومهء بخش اردکان شهرستان شیراز، که در 3 هزارگزی شمال باختر اردکان و 3 هزارگزی شوسهء اردکان به تل خسروی واقع است. و 17 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).