جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه باستانی: (تعداد کل: 1)
باستانی
(ص نسبی) قدیم. کهن. عتیق. دیرینه. قدیمی :
بکوه اندرون مانده ای دیر گاهی
بسنگ اندرون بوده ای(1) باستانی.فرخی.
بدان خانهء باستانی شدم
به هنجار چون آزمایشگری.منوچهری.
بر آن وزن این شعر گفتم که گفته ست
ابوالشیص اعرابی باستانی.منوچهری.
دلجویی کن که نیکوان را
دلجویی رسم باستانی است.خاقانی.
|| معمر. سالخورده.
(1) - ظ: زاده ای (؟) (یادداشت مؤلف).
بکوه اندرون مانده ای دیر گاهی
بسنگ اندرون بوده ای(1) باستانی.فرخی.
بدان خانهء باستانی شدم
به هنجار چون آزمایشگری.منوچهری.
بر آن وزن این شعر گفتم که گفته ست
ابوالشیص اعرابی باستانی.منوچهری.
دلجویی کن که نیکوان را
دلجویی رسم باستانی است.خاقانی.
|| معمر. سالخورده.
(1) - ظ: زاده ای (؟) (یادداشت مؤلف).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.