جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه بارق: (تعداد کل: 13)

بارق

[رِ] (ع ص، اِ) برق. || هر چه بدرخشد. (از اقرب الموارد). روشن و تابان. (غیاث). درخشان. یغشاه بارق من نوره. (حکمت اشراق چ 1331 انجمن ایران و فرانسه ص348). || شمشیر درخشان. (دِمزن). || ابر بابرق. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (دِمزن) (آنندراج) (تاج العروس). ابر برق دارنده. (فرهنگ نظام).
-...

بارق

[رِ] (اِخ) نام پدر قبیله ای است در یمن. (آنندراج). لقب سعدبن عدی که پدر قبیله ای است از یمن. (معجم البلدان) (تاج العروس) (ناظم الاطباء). ابن درید در الاشتقاق ص282 ذیل عنوان «قبایل بارق و رجال آنان» آرد: بارق سعدبن عدی بن حارثه بود و ازاین رو وی را...

بارق

[رِ] (اِخ) نام شاعری است از عرب که وی را سراقه بن مرداس بارقی اصغر میخواندند و شرح حال وی در المؤتلف و المختلف آمدی (صص 134-135) آمده است. وی کسی است که با جریر مهاجات داشت و اخبار او در اغانی آمده است. (از حاشیهء المعرب جوالیقی ص301). در...

بارق

[رِ] (اِخ) ملک... نام والی قلعهء سلم بود. صاحب حبیب السیر آرد: یوشع مدت هفت سال کمر جهاد بر میان بسته بسیاری از اهل کفر و عناد را بقتل رسانید و اکثر بلدان شام و دیار مغرب را مفتوح گردانید و بعضی از حکام آن مواضع مانند ملک بارق که...

بارق

[رِ] (اِخ) کوهی است در سراه. (از حاشیهء المعرب جوالیقی ص301) (از ابن درید در کتاب الاشتقاق ص282). نام کوهی. (آنندراج). کوهی است که سعدبن عدی بدان فرودآمد و از این رو بدان ملقب شد چنانکه در گفتار مؤرج آمده است. (از تاج العروس). کوهی است در بلاد یمن که...

بارق

[رِ] (اِخ) موضعی است به تهامه. (از تاج العروس). و رجوع به معجم البلدان ج 2 شود.

بارق

[رِ] (اِخ) یکی از ارکان عرض یمامه است. (از تاج العروس). رکنی از ارکان عرض یمامه، و آن کوهی است. (معجم البلدان ج 2).

بارق

[رِ] (اِخ) موضعی است به کوفه. (تاج العروس) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جائی است نزد کوفه. (آنندراج) :
و ردهم عن لعلع و بارق
ضرب یشظیهم عن الخنادق.
(از المعرب جوالیقی ص132) (از اللسان)
و در حاشیهء همین صفحه آمده است: «لعلع» و «بارق» دو موضع اند. بارق کوفه که ابوطیب دربارهء آن گوید...

بارق

[رِ] (اِخ) آبی است به شراه. (از تاج العروس، بنقل ابن عبدالبر). و یاقوت در معجم البلدان از قول ابن عبدالبر آرد: آبی است بسراه و هر آنکه در ایام سیل عرم بدان فرود آمد وی را بارقی خواندند.

بارق

[رِ] (اِخ) نهری است در باب الجنه در حدیث ابن عباس که ابن حاتم آن را در التقاسیم و الانواع فی حدیث الشهداء آورده است. (از تاج العروس) (معجم البلدان ج2).

بارق

[رِ] (اِخ) نام آبی است در عراق میان قادسیه و بصره. در اشعار عرب ذکر بسیار از این آب میشود. در جوار این محل در بین بنی تغلب و نمر سانحه ای واقع شده که به «یوم البارق» موسوم است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). و یاقوت آرد: آبی...

بارق

[رِ] (اِخ) باوق. یارق. یاروق. بخشی ختایی. معلم و مربی فرزند غازان بود:... و چون پنج ساله شد (فرزند غازان) اباقاخان او را به بارق بخشی ختایی سپرد تا او را تربیت کند و خط مغولی و اویغوری و علوم و آداب ایشان بیاموزد... (تاریخ مبارک غازانی چ 1358 انگلستان...

بارق

[رِ] (اِخ) ذوبارق همدانی. لقب جغونه بن مالک. (تاج العروس) (ناظم الاطباء).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.