جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه امان: (تعداد کل: 3)
امان
[اَ] (ع مص) ایمن شدن. (مصادر زوزنی). بی ترس و بیم گردیدن. بی بیمی. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (ناظم الاطباء). زنهاری. (منتهی الارب) (بهار عجم). بی خوف بودن و ایمنی. (آنندراج). آرامش و اطمینان. (از اقرب الموارد) :
آنرا پس سختی ز همه رنج امان بود
وین را پس سختی...
آنرا پس سختی ز همه رنج امان بود
وین را پس سختی...
امان
[اُمْ ما] (ع ص) امانت دار و معتمدالیه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شخص امینی که بدو امانت سپارند. (از اقرب الموارد). || کشاورز. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (ناظم الاطباء). زَرّاع. (اقرب الموارد). || هرکه بر اصل خلقت خود بود و کتابت و حساب نیاموخته باشد. (منتهی الارب) (از...
امان
[اُمْ ما] (ع اِ) (بصیغهء تثنیه) مادر و پدر بطریق ابوان، یا مادر و خاله. (منتهی الارب).