جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اقران: (تعداد کل: 2)
اقران
[اَ] (ع اِ) جِ قَرَن. (اقرب الموارد). رجوع به قرن شود. || جِ قِرن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بمعنی کفو و همتا. همسران و نزدیکان و همسایگان. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). جِ قِرن، بمعنی کفو و همتا :
سزا بود که بر اقران خویش فخر کند
خطاست این سخن آن...
سزا بود که بر اقران خویش فخر کند
خطاست این سخن آن...
اقران
[اِ] (ع مص) توانستن. (ترجمان القرآن). توانستن کاری را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). طاقت چیزی داشتن. (تاج المصادر بیهقی). توانا گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || نتوانستن و سست شدن، از اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || برگردیدن از راه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || افزون...