اقران
[اِ] (ع مص) توانستن. (ترجمان القرآن). توانستن کاری را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). طاقت چیزی داشتن. (تاج المصادر بیهقی). توانا گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || نتوانستن و سست شدن، از اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || برگردیدن از راه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || افزون شدن خون در رگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بسیار شدن خون در رگ. (تاج المصادر بیهقی). || حج و عمره بهم آوردن. || دو تیر با هم انداختن. || بر ناقهء خوشرفتار سوار شدن. || ناقهء قرون دوشیدن. || وقت چاشت ذبح کردن قچقار. || عاجز آمدن از امور آب و زمین خود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || توانا شدن بر آن. || فراهم آوردن میان دو سر که سر پستان است در دوشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || برداشتن سر نیزه تا بکسی نزنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). || فروختن تیردان و رسن را. || دو کس بندی را بیک رسن بستن. || هر شب یک میل سرمه کشیدن بچشم. || پیوسته باریدن باران. || بلند گردیدن ثریا. || نزدیک آمدن آنکه دمل سر کند. || توانایی و قوت دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).