جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اعدام: (تعداد کل: 2)
اعدام
[اِ] (ع مص) نیست گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کشتن. (فرهنگ فارسی معین). نیست کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (آنندراج): اعدمه الله اعداماً؛ نیست گردانید او را خدای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نابود کردن. معدوم کردن. || نایاب شدن و نیافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نایابان گردانیدن چیزی را....
اعدام
[اَ] (ع اِ) جِ عَدَم. نیستیها. نیستها. نابودیها. نابودها. (فرهنگ فارسی معین). جِ عدم. (یادداشت بخط مؤلف):
لا میز فی الاعدام من حیث العدم.
حاج ملاهادی سبزواری.
لا میز فی الاعدام من حیث العدم.
حاج ملاهادی سبزواری.