جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آرمان: (تعداد کل: 2)
آرمان
(اِ) حسرت. لهف. دریغ. اندوه. (مجمل اللغه). اَرمان.
-آرمان خوردن؛ حسرت بردن.
|| آرزو. اَمَل :
هر حوائج را که بودش آرمان
راست کردی میر شهری رایگان.مولوی.
از فراقت روز و شب عشاق را هست الامان
هرکه دیدار تو بیند نیستش هیچ آرمان.
خواجوی کرمانی.
|| امید. رجاء :
نه امّید آن کایچ بهتر شوی تو
نه ارمان آن کِم...
-آرمان خوردن؛ حسرت بردن.
|| آرزو. اَمَل :
هر حوائج را که بودش آرمان
راست کردی میر شهری رایگان.مولوی.
از فراقت روز و شب عشاق را هست الامان
هرکه دیدار تو بیند نیستش هیچ آرمان.
خواجوی کرمانی.
|| امید. رجاء :
نه امّید آن کایچ بهتر شوی تو
نه ارمان آن کِم...
آرمان
(اِخ) نامی از نامهای مردان :
چو کردوی شاپور و چون اندیان
سپهدار ارمینیه وْ آرمان
نشستند با شاه ایران براز
بزرگان فرزانهء رزم ساز.فردوسی.
چو کردوی شاپور و چون اندیان
سپهدار ارمینیه وْ آرمان
نشستند با شاه ایران براز
بزرگان فرزانهء رزم ساز.فردوسی.