جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه یمان: (تعداد کل: 3)
یمان
[یَ] (اِ) تابش و ضیا و تابانی. (ناظم الاطباء). || بیماریی است مهلک اسب را که به زودی کشد. (یادداشت مؤلف).
یمان
[یَ] (اِخ) صورتی از یمن. (یادداشت مؤلف) :
دلم ز شوق عقیق لبش رسید به جان
نسیم رحمتی از جانب یمان برسان.
سلمان ساوجی.
و رجوع به یمن شود.
|| (ص نسبی) منسوب است به یمن. یمانی. یمنی. یمن را با افزودن الف در میان میم و نون به صورت یمانی نیز منسوب کرده اند....
دلم ز شوق عقیق لبش رسید به جان
نسیم رحمتی از جانب یمان برسان.
سلمان ساوجی.
و رجوع به یمن شود.
|| (ص نسبی) منسوب است به یمن. یمانی. یمنی. یمن را با افزودن الف در میان میم و نون به صورت یمانی نیز منسوب کرده اند....