جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه یلمه: (تعداد کل: 3)
یلمه
[یَ مَ / مِ] (اِ) یلمق. (دهار). نوعی از جامهء پوشیدنی دراز که قبا نیز گویند. (ناظم الاطباء). قبا و معرب آن یلمق است. (از منتهی الارب) (از المعرب جوالیقی ص354) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا). قبا. یلمک. (یادداشت مؤلف). قبا. (دیوان نظام قاری ص205). قبا و جامهء پوشیدنی...
یلمه
[یُ مَ / مِ] (ترکی، اِ) آنچه در تغاری به حیوانات خورانند. (آنندراج). اسم است از مصدر «یلماق» ترکی به معنی چیدن و کندن علف و گیاه و هم اکنون در آذربایجان خوشه های چیدهء گندم و جو و هر علف چیده را گویند اعم از اینکه به ستور بخورانند...
یلمه
[یُ مَ / مِ] (اِخ) دهی است از دهستان آتابای بخش پهلوی دژ شهرستان گنبدقابوس، واقع در 5000گزی خاور پهلوی دژ، کنار راه فرعی گنبدقابوس. سکنهء آن 520 تن و آب آن از رودخانهء گرگان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج3).