جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه گورگاه: (تعداد کل: 2)
گورگاه
(اِ مرکب) گور. قبر. گورجای :
که این قادسی گورگاه من است
کفن جوشن و خون کلاه من است.فردوسی.
وگر نابرومند راهی بود
وگر بر زمین گورگاهی بود.فردوسی.
زمین عجم گورگاه کی است
در او پای بیگانه وحشی پی است.نظامی.
که این قادسی گورگاه من است
کفن جوشن و خون کلاه من است.فردوسی.
وگر نابرومند راهی بود
وگر بر زمین گورگاهی بود.فردوسی.
زمین عجم گورگاه کی است
در او پای بیگانه وحشی پی است.نظامی.
گورگاه
(اِخ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع در 50000 گزی شمال کرمان و 4000 گزی باختر راه مالرو شهداد به راور. سکنهء آن 12 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج8).