جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه گلریز: (تعداد کل: 4)
گلریز
[گُ] (اِ مرکب) پارچه که گلهای سرخ در آن بافند. (آنندراج) (فرهنگ رشیدی) :
ز زیر پردهء گلریز شب سوی خورشید
سحر به چشم تباشیر خنده زد یعنی...
سیف اسفرنگ.
بیا که پردهء گلریز هفت خانهء چشم
کشیده ایم به تحریر کارگاه خیال.
حافظ.
آستین طومار گلریز است در دستم ز اشک
مردم چشم مرا تا گریه آتشبار...
ز زیر پردهء گلریز شب سوی خورشید
سحر به چشم تباشیر خنده زد یعنی...
سیف اسفرنگ.
بیا که پردهء گلریز هفت خانهء چشم
کشیده ایم به تحریر کارگاه خیال.
حافظ.
آستین طومار گلریز است در دستم ز اشک
مردم چشم مرا تا گریه آتشبار...
گلریز
[گُ] (اِ مرکب) نام آهنگی است در دستگاه شور در موسیقی. رجوع به آهنگ شود.
گلریز
[گُ] (اِخ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومهء شهرستان بیرجند واقع در 24هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. هوای آن معتدل و دارای 8 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).
گلریز
[گُ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومهء شهرستان دره گز واقع در 2هزارگزی جنوب خاوری دره گز، سر راه شوسهء عمومی دره گز به لطف آباد. هوای آن معتدل و دارای 151 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).