جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کینه کش: (تعداد کل: 2)
کینه کش
[نَ / نِ کَ / کِ] (نف مرکب)تلافی کنندهء بدی. (برهان). تلافی کنندهء بدی و منتقم. (ناظم الاطباء). انتقامجو. کین کش :
وز آن پس به پیشت پرستاروش
روم تا به پیش شه کینه کش.فردوسی.
به نزد بزرگان سالارفش
دلیران اسب افکن کینه کش.فردوسی.
بدو گفت کین شاه خورشیدفش
که ایدر بیامد چنین کینه کش...فردوسی.
به پذرفتن...
وز آن پس به پیشت پرستاروش
روم تا به پیش شه کینه کش.فردوسی.
به نزد بزرگان سالارفش
دلیران اسب افکن کینه کش.فردوسی.
بدو گفت کین شاه خورشیدفش
که ایدر بیامد چنین کینه کش...فردوسی.
به پذرفتن...
کینه کش
[نَ / نِ کَ / کِ] (اِ مرکب) نام روز دوازدهم است از ماههای ملکی. (فرهنگ جهانگیری) (برهان). نام روز دوازدهم از هر ماهی. (ناظم الاطباء).