جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کوله: (تعداد کل: 3)
کوله
[لَ / لِ] (اِ) با ثانی مجهول، گوی را گویند که صیادان در آن نشینند تا صید ایشان را نبیند و دام را بکشند. (برهان) (آنندراج). مرادف چاله است. (آنندراج). گوی که در آن صیاد نشیند تا او را نبیند و دام را بکشد. (فرهنگ رشیدی) :
تا کی آید به...
تا کی آید به...
کوله
[کَ / کُو لَ / لِ] (ص) خمیده. منحنی. کج. (فرهنگ فارسی معین).
- کج و کوله؛ در تداول عامه، کج و معوج. (فرهنگ فارسی معین). کوله مترادف کج و از توابع آن است. کج و معوج. مجازاً به آدمهای نادرست یا بداخلاق نیز ممکن است اطلاق شود. (فرهنگ عامیانهء جمالزاده).
- کج و کوله؛ در تداول عامه، کج و معوج. (فرهنگ فارسی معین). کوله مترادف کج و از توابع آن است. کج و معوج. مجازاً به آدمهای نادرست یا بداخلاق نیز ممکن است اطلاق شود. (فرهنگ عامیانهء جمالزاده).
کوله
[کُ لَ] (اِخ) دهی از دهستان حسین آباد که در بخش دیواندرهء شهرستان سنندج واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج5).