جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کنز: (تعداد کل: 4)
کنز
[کَ نَ] (اِ)(1) بن و بیخ خوشهء خرما یعنی جایی که به درخت چسبیده است. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). کاناز و کناز. (انجمن آرا). کاناز و کناز؛ یعنی بن خوشهء خرما. (فرهنگ رشیدی). کاناز. (اوبهی).
(1) - در لغت فرس اسدی چ پاول هورن ص38 کنز و...
(1) - در لغت فرس اسدی چ پاول هورن ص38 کنز و...
کنز
[کَ] (ع اِ)(1) گنج. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و فی الحدیث: کل مال لاتودّی زکوته فهو کنز. (منتهی الارب) (آنندراج). گنج و خزانه. (غیاث). ج، کنوز. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). مال قرار داده شده در خاک. (از تعریفات جرجانی) (از اقرب الموارد). || زر و سیم. || آنچه بدان...
کنز
[کَ] (ع مص) گنج نهادن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (از ناظم الاطباء). جمع کردن و برگزیدن و در خاک کردن مال را. (از اقرب الموارد). || خلانیدن نیزه در زمین. || فروبردن هر چیز در آوند یا در زمین. || درودن خرما را و گنجینه نهادن بهر...
کنز
[کُ نُ] (ع اِ) جِ کِناز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به کناز شود.