جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کسیر: (تعداد کل: 3)
کسیر
[کَ] (ع اِ) قیر خشک شده. (ناظم الاطباء).
کسیر
[کَ] (ع ص) شکسته شده و شکست خورده. (ناظم الاطباء). شکسته. (منتهی الارب). مکسور. (اقرب الموارد). ج، کسری [ کَ را ] و کساری [ کَ را ] . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
- شاه کسیر؛ گوسپندی که یکی از دست و پای آن شکسته شده باشد.
- ناقه کسیر؛...
- شاه کسیر؛ گوسپندی که یکی از دست و پای آن شکسته شده باشد.
- ناقه کسیر؛...
کسیر
[کُ سَ] (اِخ) نام کوهی بلند مشرف بر منتهای دریای عمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یاقوت گوید: کُسَیْر و عُوَیْر مصغر کسیر و عویر دو کوهند مشرف بر اقصای دریای عمان دشوارگذار و سخت پناه و بدین مناسبت این نام گرفته است و گویند کسیر و عویر و ثالث لیس...