جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کز: (تعداد کل: 10)
کز
[کَ / کِ] (حرف ربط + حرف اضافهء)(از: ک، مخفف که، + ز، مخفف از. که از باشد. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). به معنی که از. (ناظم الاطباء) :
جعدی سیاه دارد کز گشنی
پنهان شود بدو در سرخاره.رودکی.
به حق آن روی خوب بسان منقار باز
به حق آن روی خوب کزو...
جعدی سیاه دارد کز گشنی
پنهان شود بدو در سرخاره.رودکی.
به حق آن روی خوب بسان منقار باز
به حق آن روی خوب کزو...
کز
[کَ / کَ زَ] (اِخ) نام ولایتی است از هندوستان. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
کز
[کَ] (اِ) نوعی از ابریشم کم قیمت که قز معرب آن است. (آنندراج). ابریشم خام. (ناظم الاطباء). ابریشم کم بها. کژ. کج. قز. (فرهنگ فارسی معین). معرب قز و آن نوعی از ابریشم است. (فهرست مخزن الادویه).
کز
[کَزز] (ع ص) مرد تند. ج، کُزّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). خشک منقبض. (از اقرب الموارد).
- جمل کز؛ سخت شدید. (از اقرب الموارد).
- ذهب کز؛ زر سخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- رجل کزالیدین؛ مرد زفت و بخیل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ذوکز یعنی صاحب بخل. (از...
- جمل کز؛ سخت شدید. (از اقرب الموارد).
- ذهب کز؛ زر سخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- رجل کزالیدین؛ مرد زفت و بخیل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ذوکز یعنی صاحب بخل. (از...
کز
[کَزز] (ع مص) تنگ کردن چیزی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || باهم نزدیک نهادن گام را. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به کزازه و کزوزه شود. || کُزَّ فلانٌ؛ کزاز زده شد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به کزاز شود.
کز
[کَ] (اِ) اسم فارسی طرفاست، بزرگ او اثل است و ثمرش عذبه و بری او بی ثمر و کوچک آن مخصوص به این و شکوفه اش سفید مایل به سرخی و ثمرش مثلث و کزمازج نامند. (تحفه). رجوع به کزمازج شود.
کز
[کِ] (اِ) تنگی چیزی. || نزدیکی گامها به یکدیگر. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کَزّ شود.
کز
[کِ] (اِ) حالت انسان یا جانوری در خود فرورفته و به کنجی خزیده از سرما یا ناخوشی. رجوع به کز کردن شود.
کز
[کِ] (اِ) بوی پشم و پر سوخته. بوی سوختگی پشم و پر و ابریشم و مانند آن. (یادداشت مؤلف). رجوع به کز خوردن شود. || حالت سوختن پر یا پشم و بوی از آن برخاستن. رجوع به کز دادن شود.
کز
[کُزز] (ع ص، اِ) جِ کَزّ. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به کز شود.