کز
[کَزز] (ع مص) تنگ کردن چیزی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || باهم نزدیک نهادن گام را. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به کزازه و کزوزه شود. || کُزَّ فلانٌ؛ کزاز زده شد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به کزاز شود.