جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه چنگل: (تعداد کل: 3)
چنگل
[چَ گُ / گَ] (اِ)(1) ناخن باز و شاهین را گویند. (فرهنگ اسدی). چنگ از باز و شاهین و آدمی. (حفان). چنگ بود از باز و شاهین و غیره یعنی پنجهء ایشان. (اوبهی). پنجهء مردم و حیوانات دیگر باشد از پرنده و غیره. (جهانگیری) (برهان) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). بمعنی...
چنگل
[چَ گَ] (اِ) نام درختچه ای در طوالش که در میان دره آن را اسکلم تلی میخوانند. مخصوص زمینهای آهکی است و در جاهائی که جنگل در اثر قطع بیرویه یا آتش سوزی نابود شود، در صورتی که زمین برای روئیدن آن مناسب باشد، میروید و نهالهای گرانبها را از...
چنگل
[] (اِخ) از قرای تربت حیدریه است. خالصه دیوان اکثر طوایف و ایلات بلوچ و ایلات در حوالی آنجا قشلاق میکنند. زراعت آن از آب کال سالار مشروب میشود. باغات ندارد. سکنهء آن تقریباً هشتاد خانوار است. (مرآت البلدان ج4 ص274).