جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پیچاندن: (تعداد کل: 1)
پیچاندن
[دَ] (مص) خم کردن. خماندن. پیچش دادن. تاب دادن. پیچیدن (در معنی متعدی). گردانیدن. تافتن. بگردانیدن :
بدان تا بباید بدین روی کوه
نپیچاند از ما گروهاگروه.فردوسی.
بپیچاند آنرا که خود پرورد
اگر بیهش است و اگر با خرد.فردوسی.
نه کوشیدنی کان تن آرد برنج
روان را بپیچانی از آز و گنج.فردوسی.
مکش مرمرا کت سرانجام کار
بپیچاند...
بدان تا بباید بدین روی کوه
نپیچاند از ما گروهاگروه.فردوسی.
بپیچاند آنرا که خود پرورد
اگر بیهش است و اگر با خرد.فردوسی.
نه کوشیدنی کان تن آرد برنج
روان را بپیچانی از آز و گنج.فردوسی.
مکش مرمرا کت سرانجام کار
بپیچاند...