[پَ /پِ لَ / لِ] (اِ) پیغله. بیغله. بیغوله. کنج و گوشهء خانه. (برهان). زاویه :
پنج قلاشیم در پیغوله ای
با حریفی کو رباب خوش زند
چرخ مردم خوار گویی خصم ماست
تا چو برخیزیم بر هر شش زند.
انوری (در طلب شراب).
ای که در دل جای داری بر سر و چشمم نشین
کاندرین پیغوله...