جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پوسیدن: (تعداد کل: 1)
پوسیدن
[دَ] (مص)(1) متخلخل و سبک شدن چیزی از گذشتن زمان بر وی یا بعلتی دیگر. چرّیدن (در تداول مردم قزوین). سخت سوده و نزدیک بریخته شدن. (شرفنامه):
زری که در لحد خاک بود پوسیده
کفن دریده و گردید مسکهء دینار.سلمان.
ریزیدن. بریزیدن. افزار. (منتهی الارب). پوسیده شدن. لبس. (تاج المصادر بیهقی). سَلَس. (المنجد)....
زری که در لحد خاک بود پوسیده
کفن دریده و گردید مسکهء دینار.سلمان.
ریزیدن. بریزیدن. افزار. (منتهی الارب). پوسیده شدن. لبس. (تاج المصادر بیهقی). سَلَس. (المنجد)....