[پُ] (ص مرکب) پرفتنه. پرغوغا. پُر از جنگ. بس آشفته :
جهان خانهء دیو بدپیکر است
سرائی پرآشوب و دردسر است.
اسدی (گرشاسبنامه ص 437).
بچشم عقل در این رهگذار پرآشوب
جهان و کار جهان بی ثبات و بی محل است.
حافظ.
و اغلب با داشتن و شدن و کردن و گشتن ترکیب شود :
ز فرّ و...