[یِ] (اِمص) اسم مصدر از پالودن. تصفیه. صافی کردن. پالودن و توّسعاً وضع. حَطّ(1) :
از ایشان ترا دل پر آرایش است(2)
گناه مرا نیز پالایش است.فردوسی.
|| زهش. ترابش. تراوش. نتع. نتوع: تراب ترشح بود از آب و روغن که اندک اندک از کوزه و غیره پالایش گیرد و بترابد بیرون. (فرهنگ...