جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه وله: (تعداد کل: 4)
وله
[وَ لَهْ] (ع مص) ترسیدن و بیمناک شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || محزون شدن و از خود بیخود شدن از اندوه. (اقرب الموارد). || متحیر و سرگشته شدن از شدت وجد. (اقرب الموارد). متحیر شدن. (تاج المصادر). || بیتابی کردن طفل برای مادر. (اقرب الموارد). || (اِمص) بیم. ||...
وله
[وَ لَ / لِ] (اِ) قهر. || خشم. (برهان). خشم و غضب. (غیاث اللغات). || خشمگین. (آنندراج). || ناز. (برهان) (انجمن آرا). || عاشق زار. (برهان).
وله
[وِلْ لَ / لِ] (اِ) در تداول مردم قزوین، جنبش و حرکت بسیار جنبندگان خرد در فضای کم، چنانکه خاکشی یا ماهی در آب، و همیشه با فعل زدن به کار رود.
وله
[] (اِخ) دهی است جزو دهستان لورا و شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران واقع در 500 گزی راه شوسهء کرج به چالوس دارای 450 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج1 شود.