وله
[وَ لَهْ] (ع مص) ترسیدن و بیمناک شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || محزون شدن و از خود بیخود شدن از اندوه. (اقرب الموارد). || متحیر و سرگشته شدن از شدت وجد. (اقرب الموارد). متحیر شدن. (تاج المصادر). || بیتابی کردن طفل برای مادر. (اقرب الموارد). || (اِمص) بیم. || اندوه. || بیخودی از اندوه. || سرگشتگی. حیرت. حیرانی. || سرگشتگی از عشق. (منتهی الارب). افراط در وجد و عشق. (تعریفات) :
چون شدی من کان لله از وله
حق تو را باشد که کان الله له.مولوی.
گر جهان پر شد ز تاب نور و مه
کی کساد آید برِ صاحب وله؟مولوی.
چون شدی من کان لله از وله
حق تو را باشد که کان الله له.مولوی.
گر جهان پر شد ز تاب نور و مه
کی کساد آید برِ صاحب وله؟مولوی.