[وَ] (ع ص، اِ) استخوان شکستهء شکافته همچو خجکهای چشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || گو کلان در سنگ که آب گرد آید در وی، و مغاکی در کوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). وقیره. (منتهی الارب) (آنندراج). || گلهء گوسفندان یا گوسفندان ریزه یا گلهء پنجصد گوسفند،...