جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه نقطه: (تعداد کل: 3)
نقطه
[نُ طَ] (ع اِ) خجک سیاهی بر سپیدی یا عکس آن (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء ||) خجک که بر حرف معجمه گذارند (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) علامتی است شبیه کرهء کوچکی که بر زبر یا زیر حروف معجم گذارند تا بدان بعض حروف را از بعض دیگر...
نقطه
[نُ طَ / طِ] (از ع، اِ) هولک (لغت نامهء اسدی) نقطه خجک سیاهی بر سپیدی یا عکس آن خجک که بر حرف معجم گذارند خال لکه تیل داغ (ناظم الاطباء) کله دنگ چیزی قابل اشارهء حسیه غیرقابل انقسام مطلقاً (یادداشت مؤلف) : یک نقطه ناید از دل من وز...
نقطه
[نُ طِ] (اِخ) دهی است از دهستان کبودگنبد بخش کلات شهرستان دره گز، در 16 هزارگزی مشرق کبودگنبد، در درهء گرمسیری واقع است و 184 تن سکنه دارد آبش از رودخانه، محصولش غلات و کنجد، شغل اهالی زراعت و مالداری است (از فرهنگ ( جغرافیایی ایران ج 9.