جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه نغم: (تعداد کل: 5)
نغم
[نَ] (ع مص) دم برآوردن || آهسته سراییدن (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء ||) آهسته سخن گفتن (از ناظم الاطباء) سخن پنهان گفتن (از تاج المصادر بیهقی ||) سرود گفتن در غنا( 1) تطریب در غنا نَغَم (از المنجد) (اقرب الموارد) ج، انغام || فروخوردن شراب را (از...
نغم
[نَ]( 1) (اِ) سوراخ کردن و کاویدن زیر زمین، که بعربی نقب گویند (از برهان قاطع) سوراخ درکردن در زمین (از جهانگیری) سوراخ که در بیخ دیوار کنند و بعربی آن را نقب گویند و همانا از تغییر لهجهء عوام است نه لغتی است فارسی علی حده (انجمن آرا) (آنندراج)...
نغم
[نَ غَ] (ع اِ) سخن آهسته (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) کلام خفی نَغم (متن اللغه) (اقرب الموارد ||) جِ نغمه (غیاث اللغات) ||آواز و صدای سخن کردن (از برهان قاطع) آواز سخن کردن (جهانگیری) جرس الکلام (متن اللغه).
نغم
[نُ غَ] (ع اِ) جِ نغمه رجوع به نُغمَه شود.
نغم
[نِ غَ] (ع اِ) جِ نغمه رجوع به نَغمَه شود.