جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه نتف: (تعداد کل: 4)
نتف
[نَ] (ع مص) برکندن موی را (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه) موی برکندن (تاج المصادر بیهقی ||) برکندن پَر و موی و جز آن (از المنجد ||) سبک کشیدن کمان را (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)...
نتف
[نَ تَ] (ع اِ) آنچه کنده شود از گوشت گرداگرد ناخن (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه).
نتف
[نَ تِ] (ع ص) منتفه (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) منتوف (المنجد): غراب نتف الجناج؛ بال برکنده (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) زاغ برکنده بال (ناظم الاطباء).
نتف
[نُ تَ] (ع اِ) جِ نتفه رجوع به نتفه شود : پس به تعلیم شاهزاده مشغول گشت و آنچه از طُرَف و نتف و نکت و دقایق علوم بوده به بیان و برهان با او میگفت (سندبادنامه ص 51 ) و اتسز نیز رسل فرستاد و تحف و هدایا و...