نتف
[نُ تَ] (ع اِ) جِ نتفه رجوع به نتفه شود : پس به تعلیم شاهزاده مشغول گشت و آنچه از طُرَف و نتف و نکت و دقایق علوم بوده به بیان و برهان با او میگفت (سندبادنامه ص 51 ) و اتسز نیز رسل فرستاد و تحف و هدایا و نتف (جهانگشای جوینی).